صائب تبریزی:خورشید نقاب رخ چون یاسمن کیست؟ پیراهن صبح آینه دان بدن کیست؟
❈۱❈
خورشید نقاب رخ چون یاسمن کیست؟
پیراهن صبح آینه دان بدن کیست؟
چون راه سخن نیست در آن غنچه مستور
گوش دو جهان تنگ شکر از سخن کیست؟
❈۲❈
رخسار که روشنگر آیینه روزست؟
شب سایه گیسوی شکن بر شکن کیست؟
هر شبنمی از دیده یعقوب دهد یاد
پیراهن گلها ز سر پیرهن کیست؟
❈۳❈
در نافه شب، خون شفق مشک که کرده است؟
این مرحمت از طره عنبرشکن کیست؟
در خون شفق، ساعد صبح و کف خورشید
از حیرت نظاره سیب ذقن کیست؟
❈۴❈
چون خانه زنبور عسل، شش جهت خاک
لبریز ز شهد از لب شکرشکن کیست؟
دریای وجود و عدم آمیخته با هم
چون شیر و شکر از دهن خوش سخن کیست؟
❈۵❈
از نکهت پیراهن یوسف گله دارد
این مغز، بدآموز نسیم چمن کیست؟
هر چند که هنگامه دلهاست ازو گرم
روشن نتوان گفت که در انجمن کیست
❈۶❈
جز زلف تو ای صف شکن صبر و تحمل
افتادن و افکندن عشاق فن کیست؟
دست و دهن موسی ازین مایده شد داغ
این لقمه به اندازه کام و دهن کیست؟
❈۷❈
هر کس گلی از شوق تو در آب گرفته است
تا قامت رعنای تو سرو چمن کیست؟
سودای تو در انجمن آرایی دلهاست
تا شمع جهانسوز تو در انجمن کیست؟
❈۸❈
دلها شده از پرده فانوس تنکتر
تا شعله سودای تو هم پیرهن کیست؟
در گلشن جنت ننشیند دل صائب
تا در سر این مرغ هوای چمن کیست؟
کامنت ها