صائب تبریزی:لب بسته ما بیخبر از راز جهان نیست بسیار بود حرف کسی را که زبان نیست
❈۱❈
لب بسته ما بیخبر از راز جهان نیست
بسیار بود حرف کسی را که زبان نیست
از شرم در بسته روزی نگشاید
روزی ز دل خود بود آن را که دهان نیست
❈۲❈
جانها همه از شوق عدم جامه درانند
آرام درین قافله ریگ روان نیست
عاشق خبر از کعبه و بتخانه ندارد
این تیر سبکسیر مقید به نشان نیست
❈۳❈
از بستر نرم است گرانخوابی مخمل
بالین اگر از سنگ بود خواب گران نیست
از سنگ سبکبار شود نخل برومند
بر خاک نشینان سخن سخت گران نیست
❈۴❈
با اینهمه نعمت که بر این سفره مهیاست
صائب لب بی شکوه به غیر از لب نان نیست
کامنت ها