صائب تبریزی:سبزه جوی شهد، نیشترست حقه سبز زهر، پرشکرست
❈۱❈
سبزه جوی شهد، نیشترست
حقه سبز زهر، پرشکرست
چشم پوشیده پرده دار دل است
لب خامش نگاهبان سرست
❈۲❈
زهر چشمش میان خندیدن
همچو بادام تلخ در شکرست
هر چه غیر از شراب، بار دل است
هر چه جز نغمه است دردسرست
❈۳❈
موشکافی هنر نمی باشد
چشم از عیب دوختن هنرست
میوه ای نیست به ز آزادی
نتوان گفت سرو بی ثمرست
❈۴❈
(حقه سر به مهر آبله ام
خونی صد کلید نیشترست)
(نگه سیر چشم غواصم
آبخوردم ز چشمه گهرست)
❈۵❈
(در دیاری که ما ضعیفانیم
شعله راچشم همت از شررست)
(خنده صبح حشر با آن شور
شب ما را نمکچش سحرست)
❈۶❈
از رگ ابر کلک من صائب
دامن روزگار پرگهرست
کامنت ها