صائب تبریزی:می گلرنگ خونی رازست لب ساغر خموش غمازست
❈۱❈
می گلرنگ خونی رازست
لب ساغر خموش غمازست
دهن شیشه مغرب عقل است
لب پیمانه مشرق رازست
❈۲❈
یک الف وار نیست گوشه امن
صفحه خاک، سینه بازست
عقل با عشق مشتبه نشود
ذره از آفتاب ممتازست
❈۳❈
بلبل بوستان شوق ترا
شکن دام، بال پروازست
طور آخر گل از تجلی چید
کار افتادگان خداسازست
❈۴❈
دل صائب ز شوق آب شده است
تشنه خاک پاک شیرازست
کامنت ها