گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:عشق سلطان و عقل دهقان است رزق دهقان ز عدل سلطان است

❈۱❈
عشق سلطان و عقل دهقان است رزق دهقان ز عدل سلطان است
عشق چون آفتاب کنعانی عقل ده گانه همچو اخوان است
❈۲❈
کیست گردن ز حکم عشق کشد؟ عشق انگشتر سلیمان است
ظلمات سواد هستی را مشرب عشق، آب حیوان است
❈۳❈
عقل در بارگاه حضرت عشق منفعل چون نخوانده مهمان است
عقل مرغی است در قفس محبوس عشق سیمرغ قاف امکان است
❈۴❈
عقل فرمان پذیر تکلیف است عشق سیلاب کفر و ایمان است
آسمان سفره ای است پر نعمت عشق آن سفره را نمکدان است
❈۵❈
اقتدا تا به مولوی کرده است شعر صائب تمام عرفان است

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۲۱۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

یدالله کائدی ( قائدی )
2015-09-22T02:47:20
عاشق نشسته به از عاقل متحرک ._____________________________________واژه ای روشن تر از عشق در دلم گُل نداددیریست ، ولوله ایست در سرم .ای همگناه من درین سرمستی ندانستم که تو همان عکس بی رنگ عشقیکه با در دلم نشستی .درین گیراگیر ( عقل ) و ( عشق ) ( من ) و ( عشق ) چون شعله ای نشستیم و ( تو ) و ( عقل ) در « مشغله ای (1)دیوانه تر از من ،با « شحنه ای » (2)بر خاستی . یدالله کائدی ( قائدی ) هیستون تکزاس____________________________________(1) بکوی میکده یاربّ سحر چه مشغله بودکه جوش شاهد وساقی وشمع ومشعله بود .(2) ما را ز منع عقل مترسان و می بیار کان شحنه در ولایت ما هیچکاره است . ( حافظ )
یدالله کائدی ( قائدی )
2015-09-22T09:24:35
عاشق نشسته به ار عاقل متحرک ______________________ دیریست ولوله ای درسرم واژه ای روشن تر از عشق در دلم گُل نداد .ای همگناه من درین سر مستی ندانستم که تو همان عکس بر رنگ اوئی که با ( هوئی ) در دلم نسشتی .در این گیراگیر و من و عشق چو شعله ای نشستیم و تو و عقل ، در مشغله ای (1)دیوانه تر از من ، با شنحنه ای (2) بر خاستی . یدالله کائدی ( قائدی ) هیستون تکزاس .____________________________(1) بکوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود (2) ما را ز منع عقل مترسان و می بیار کان شنحه در ولایت ما هیچکاره است ( حافظ )
یدالله کائدی ( قائدی )
2015-09-22T09:30:54
خوانده عزیز شعر ( عاشق نشسته ) اندک اشتباه تایپی داشت لطفأ قسمت اول را نادیده گیرید قسم دوم اصلاحی را قرائت فرمائید . با تشک کائدی
یدالله کائدی ( قائدی )
2015-09-22T09:13:38
در شعر ( عاشق نشسته به از عاقل متحرک ) با عرض معذرت یک کلمه جا افتاده است . سط 6 را اینگونه اصلاح فرمائید . ( که با هوئی در دلم نشستی . متشکرم . کائدی
موسی عبداللهی
2023-09-19T20:11:11.0806935
    🔹شرح ابیات:   🔰عشق، سلطان عاشق و عقل استاد دانشمند است. روزی و رزق مرد عقل، از عدالت سلطان است. عشق شبیه به خورشید کنعانی است که درخشش و نور خود را به همه جا می‌دهد. ✍️ و عقل، مانند ده برادر و همدم است. کیست که گویی از دست حکم و فرمان عشق فرار می‌کند؟ عشق شبیه به انگشتر سلیمان است که قدرت و تاثیر بی‌نظیری دارد. ظلمات و تاریکی‌های وجود را، مشروب عشق، آب حیات و زندگی می‌سازد. ✅ عقل در حضور حضرت عشق، نقش منفعل و ناشنوایی را به خود می‌گیرد و میهمانی نخوانده است. عقل شبیه به پرنده‌ای است که در قفسی ازادیش را از دست داده و عشق شبیه به سیمرغی است که امکان پرواز و رهایی را دارد. 🔑 عقل، از فرمان خداوند تکالیف و وظایف را پذیرفته و اجرا می‌کند، در حالی که عشق شبیه به سیلابی است که دین و باورهای مختلف را همزمان می‌سازد. آسمان به عنوان یک میزبان باران نعمت‌هاست و عشق، نمکدانی است برای آن سفرهٔ فراوانی. تمامی آثار صائب تمام عرفان را در خود جای داده است و از آن استنباط می‌کند.