صائب تبریزی:ترک چشم مخمورش مست ناتوانیهاست فتنه با نگاه او گرم همعنانیهاست
❈۱❈
ترک چشم مخمورش مست ناتوانیهاست
فتنه با نگاه او گرم همعنانیهاست
ای هلاک خوبت من این همه تغافل چیست
ای خراب چشمت من این چه سرگرانیهاست؟
❈۲❈
جان و دل سپر سازم پیش ناوک نازت
شست غمزه را بگشا وقت شخ کمانیهاست
گه سبو زنم بر سنگ، گه به پای خم افتم
ساقیا مرنج از من عالم جوانیهاست
❈۳❈
دورم از وصال او زندگی چه کار آید
جان به لب نمیآید این چه سختجانیهاست
ناله حزینت کو، آه آتشینت کو؟
لاف عشقبازی چند، عشق را نشانیهاست
❈۴❈
ای خوشا که همچون گل در کنار من باشی
با نگاه جانسوزت وه چه کامرانیهاست
سینهها مشبک شد از خدنگ مژگانت
حال ما نمیپرسی این چه سرگرانیهاست
❈۵❈
روز بیتو بیتابم، شب نمیبرد خوابم
روز و شب نمیدانم، این چه زندگانیهاست
صائب این تپیدن چیست زخم کاریی داری
یار بر سرت آمد وقت جانفشانیهاست
کامنت ها