صائب تبریزی:کشتی دریاییای دیدم دلم آمد به یاد حال دور افتادگان ساحلم آمد به یاد
❈۱❈
کشتی دریاییای دیدم دلم آمد به یاد
حال دور افتادگان ساحلم آمد به یاد
برق را دست و گریبان گیاهی یافتم
گرمخونیهای تیغ قاتلم آمد به یاد
❈۲❈
گوهری افتاده دیدم در میان خاک راه
حال جان در ورطه آب و گلم آمد به یاد
از نشاط بیثبات غافلان روزگار
شوخی پرواز مرغ بسملم آمد به یاد
❈۳❈
سرنگون دیدم در آن چاه زنخدان زلف را
قصه هاروت و چاه بابلم آمد به یاد
سربههمآورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد
❈۴❈
نیست صائب کمتر از منزل حضور راه عشق
کافرم در راه اگر از منزلم آمد به یاد
کامنت ها