گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:از عرق آتش به جانم آن گل سیراب زد باز آن آیینه رو نقشی عجب بر آب زد

❈۱❈
از عرق آتش به جانم آن گل سیراب زد باز آن آیینه رو نقشی عجب بر آب زد
شمع من امشب کجا بودی، که بر یادرخت تا سحر پروانه من سینه بر مهتاب زد
❈۲❈
گرد خجلت از دل بیرحم قاتل می فشاند دست و پایی زیر تیغش گر دل بیتاب زد
خواب ناز گل گرانتر شد زبخت بلبلان هر قدر شبنم به رخسار گلستان آب زد
❈۳❈
غم به سر وقت من از روشندلیها اوفتاد دزد بر گنجینه ام زین گوهر شب تاب زد
مهر بر لب زن که از یک خنده بیجا که کرد غوطه در خون شفق خورشید عالمتاب زد
❈۴❈
زنگ می گیرد ز آب زندگی آیینه اش کی سکندر می تواند چون خضر بر آب زد؟
ابر چون گردد طرف با من، که سیل اشک من بحر را مهر خموشی بر لب از گرداب زد
❈۵❈
سختی دل از عبادت کرد رو گردان مرا چند بتوان سنگ بر پیشانی محراب زد؟
رهنوردی را که شد صدق عزیمت خضر راه در میان راه در دامان منزل خواب زد
❈۶❈
نیست چشم عاقبت بین جوشن تدبیر را خویش را ماهی زحرص طعمه بر قلاب زد
قطع شد در یک نفس راه هزاران ساله اش هر که صائب پشت پا بر عالم اسباب زد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۴۰۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها