صائب تبریزی:گوشهگیرانی که رو در خلوت دل کردهاند رشته جان را خلاص از مهره گِل کردهاند
❈۱❈
گوشهگیرانی که رو در خلوت دل کردهاند
رشته جان را خلاص از مهره گِل کردهاند
اهل دنیا در نظربازی به اسباب جهان
حلقهای هر لحظه افزون بر سلاسل کردهاند
❈۲❈
کارافزایان که دنبال تکلف رفتهاند
زندگی و مرگ را بر خویش مشکل کردهاند
بر رخ بیپرده مقصود، کوته دیدگان
پردهها افزون ز دامان وسایل کردهاند
❈۳❈
مد احسان میشمارند این گروه تنگچشم
چین ابرویی اگر در کار سایل کردهاند
از ورقگردانی افلاک فارغ گشتهاند
خردهبینانی که سیر نقطه دل کردهاند
❈۴❈
دوربینانی که نبض ره به دست آوردهاند
خار را از پای خود بیرون به منزل کردهاند
گوشهگیرانی که دل را از هوس نزدودهاند
خلوت خود را ز فکر پوچ، محفل کردهاند
❈۵❈
از پی روپوش، واصل گشتگان همچون جرس
نالههای خونچکان در پای محمل کردهاند
لنگر تسلیم از دست تو بیرون رفته است
ورنه از موج خطر بسیار ساحل کردهاند
❈۶❈
کشتگان عشق اگر دستی برون آوردهاند
خونبهای خویش در دامان قاتل کردهاند
در بهار بیخزان حشر، با صد شاخ و برگ
سبز خواهد گشت هر تخمی که در گِل کردهاند
❈۷❈
چشم میپوشند صائب از تماشای بهشت
رهنوردانی که سیر عالم دل کردهاند
کامنت ها