صائب تبریزی:شوخچشمان درد بیش و کم به دل افزودهاند ورنه ارباب رضا از بیش و کم آسودهاند
❈۱❈
شوخچشمان درد بیش و کم به دل افزودهاند
ورنه ارباب رضا از بیش و کم آسودهاند
شور محشر را صفیر نی تصور میکنند
این سیهمستان غفلت بس که خوابآلودهاند
❈۲❈
هرکه دید آن خالها بر دور چشم یار، گفت
این غزالان بین که برگرد حرم آسودهاند
کیستم من تا به گرد محمل لیلی رسم؟
برق و باد از دور گردان قدم فرسودهاند
❈۳❈
با چنین عجزی که بیکاری نمیآید ز ما
کار دنیا را و عقبی را به ما فرمودهاند
این جواب آن غزل صائب که میگوید حکیم
«بر بناگوشت مثال کفر و دین بنمودهاند»
کامنت ها