صائب تبریزی:دامن آنها کز گرانجانان دنیا میکشند بار کوه قاف آسان همچو عنقا میکشند
❈۱❈
دامن آنها کز گرانجانان دنیا میکشند
بار کوه قاف آسان همچو عنقا میکشند
همچو بار طرح میباشند بر دلها گران
شوره پشتانی که دست از کار دنیا میکشند
❈۲❈
میکشند آنان که خار از پا چو سوزن خلق را
سر برون از یک گریبان با مسیحا میکشند
میدهندش همچو مژگان جا به چشم خویشتن
عاشقان گر خار راه عشق از پا میکشند
❈۳❈
حسرت عشاق افزون میشود در عین وصل
موجها خمیازه در آغوش دریا میکشند
گرچه لیلی عمرها شد تا ازین صحرا گذشت
آهوان گردن همان بهر تماشا میکشند
❈۴❈
دادهام تا نسبت آن قامت موزون به سرو
قمریان از جلوهاش ناز دو بالا میکشند
نیست صائب رنگی از می زاهدان خشک را
گردنی از دور گاهی همچو مینا میکشند
کامنت ها