گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:دل در آن زلف زره سان جای خود وا می کند شست چون صاف است پیکان جانی خود وا می کند

❈۱❈
دل در آن زلف زره سان جای خود وا می کند شست چون صاف است پیکان جانی خود وا می کند
موشکافان زود در دلها تصرف می کنند شانه در زلف پریشان جای خود وا می کند
❈۲❈
طوطی از شیرین زبانی محرم آیینه شد در دل آهن سخندان جای خود وا می کند
شد خراباتی گل از روی گشاد خویشتن بوسه در لبهای خندان جای خود وا می کند
❈۳❈
روی شرم آلود در گلزار جنت محرم است گل در آن چاک گریبان جای خود وا می کند
ناخن جوهر شود در بیضه فولاد بند در دل آن خط چو ریحان جای خود وا می کند
❈۴❈
از هوا گیرند چشم پاک را سیمین بران شبنم ما در گلستان جای خود وا می کند
حرف روشن گوهران هرگز نیفتد بر زمین در صدفها اشک نیسان جای خود وا می کند
❈۵❈
از سخن آخر به دولت می رسند اهل سخن مور در دست سلیمان جای خود وا می کند
دور باشی نیست حاجت قهرمان عشق را برق صائب در نیستان جای خود وا می کند

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۵۴۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

فرّخ
2014-09-18T02:33:19
مصراع دوم اینگونه صحیح‌ست:شست چون صاف است پیکان جای خود وا می کند