صائب تبریزی:از نظر یک دم که آن شکل و شمایل میرود حاصل دریا و کان از دیده و دل میرود
❈۱❈
از نظر یک دم که آن شکل و شمایل میرود
حاصل دریا و کان از دیده و دل میرود
در بیابانی که نعل شوق ما در آتش است
نقش پای ناقه پیشاپیش محمل میرود
❈۲❈
کوچه باغ زلف اگر پایان ندارد گو مدار
میتوان رفتن به مژگان هرکجا دل میرود
در ته هر خاربن صیاد دام افکندهای است
آهوی مغرور را بنگر چه غافل میرود
❈۳❈
از زمینگیری بر آ، سنگ نشان خود نیستی
جاده با افتادگی منزل به منزل میرود
طعن نسیانم مزن، شرم از رخ آیینه کن
خود ببین آن چهره هرگز از مقابل میرود؟
❈۴❈
گربه فردوس از سر کوی تو صائب را برند
میرود اما چو مرغ نیم بسمل میرود
کامنت ها