صائب تبریزی:در چمن چون حرف آن بالای موزون میرود سرو چون دزدان ز راه آب بیرون میرود
❈۱❈
در چمن چون حرف آن بالای موزون میرود
سرو چون دزدان ز راه آب بیرون میرود
دیده اهل بصیرت کاروانگاه بلاست
هرکه زخمی میخورد، از چشم ما خون میرود
❈۲❈
عشق بالا دست از معشوق دامن میکشد
ناقه لیلی عبث دنبال مجنون میرود
دانهای در صیدگاه عشق بیرخصت مچین
کز بهشت آدم به یک تقصیر بیرون میرود
❈۳❈
آهوانش در سواد چشم خود جا میدهند
هرکه صائب از سواد شهر بیرون میرود
کامنت ها