گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:با زمین گیری کمان آسمان نتوان کشید تا نگردی راست چون تیر، این کمان نتوان کشید

❈۱❈
با زمین گیری کمان آسمان نتوان کشید تا نگردی راست چون تیر، این کمان نتوان کشید
تا نسازی نفس سرکش را چو عیسی زیر دست توسن افلاک را در زیر ران نتوان کشید
❈۲❈
خودنمایی راست صد زخم نمایان در کمین در هوای تیر، گردن چون نشان نتوان کشید
از ملامت روی نتوان تافتن در راه عشق پا به فریاد جرس از کاروان نتوان کشید
❈۳❈
زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است تا نگردی مست این بار گران نتوان کشید
می زنم بر کوچه دیوانگی در این بهار بیش ازین خجلت ز روی کودکان نتوان کشید
❈۴❈
پنجه در سر پنجه شاهین اگر باید فکند دست خود چون بهله زان موی میان نتوان کشید
با تهیدستی توان مغلوب کردن نفس را اسب سرکش را به دست پر، عنان نتوان کشید
❈۵❈
ناله ام در دل گره شد، رفت تا بلبل زباغ بی هم آوازی نفس در گلستان نتوان کشید
برنیارد زهد خشک از تن به گردون رو(ح را) بر فلک خود را به پای نردبان نتوان کشید
❈۶❈
بر امید گنج نتوان دید روی ما را تلخرویی بهر گل از باغبان نتوان کشید
چند خواهی کرد صائب عشقبازی در لباس؟ پرده بر رخساره ماه از کتان نتوان کشید

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۷۷۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

فرّخ
2014-09-26T16:47:00
بگمانم مصراع اول بیت ماقبل آخر اینگونه صحیح‌ست:بر امید گنج نتوان دید روی مار