صائب تبریزی:چمنپیرا نه گل را دسته در گلزار میبندد که گل در روزگار حسن او زنار میبندد
❈۱❈
چمنپیرا نه گل را دسته در گلزار میبندد
که گل در روزگار حسن او زنار میبندد
چو عشق بیتکلف دست بردار از خودآرایی
که بتوان زیج بستن عقل تا دستار میبندد
❈۲❈
تو کز سر طریقت غافلی از شرع در مگذر
که بر عارف شود احرام اگر زنار میبندد
نبیند داغ غربت وقت رحلت عاقبتبینی
که پیش از مرگ چشم از عالم غدار میبندد
❈۳❈
ز عاجزنالی ما مهربان شد چرخ سنگیندل
گیاه ما زبان برق بیزنهار میبندد
خزان را غنچه این بوستان در آستین دارد
چمنپیرا ز غفلت رخنه دیوار میبندد
❈۴❈
به دردش میرسد دانای اسرار نهان صائب
ز عرض حال خود هرکس لب اظهار میبندد
کامنت ها