صائب تبریزی:دل سرگشته ما چرخ را بر کار میبندد کمر در خدمت این نقطه نه پرگار میبندد
❈۱❈
دل سرگشته ما چرخ را بر کار میبندد
کمر در خدمت این نقطه نه پرگار میبندد
حجاب روی گل نظارگی را آب میسازد
عبث این بوستانپیرا در گلزار میبندد
❈۲❈
چه سازد مهر تابان با خمیر طینت خامم؟
که این افسرده نان خویش بر دیوار میبندد
گل از باغ تماشا عشق آتشدست میچیند
پریشان میشود گل عقل تا دستار میبندد
❈۳❈
ز پیش دیده گستاخ ما کی دست بردارد؟
گلستانی که در بر رخنه دیوار میبندد
دل من وجه سرگردانی خود را نمیداند
که وقت سیر، چشم نقطه را پرگار میبندد
❈۴❈
چه میلرزی ز بیم مرگ بر خود، باده پیش آور
که این تبلرزه را یک ساغر سرشار میبندد
پناه از چشم فتانش به زلفش میبرم صائب
که بر هرکس ستم زور آورد زنار میبندد
کامنت ها