صائب تبریزی:تماشای بتان از چشم خون بسیار میآرد نگاه گرم آخر آه آتشبار میآرد
❈۱❈
تماشای بتان از چشم خون بسیار میآرد
نگاه گرم آخر آه آتشبار میآرد
نیم طوطی که با آیینه باشد روی حرف من
مرا چشم سخنگو بر سر گفتار میآرد
❈۲❈
در آن گلشن که من دست تصرف در بغل دارم
گل از شوخی شبیخون بر سر دستار میآرد
مبر ز اندازه بیرون صحبت یاران یکدل را
که صحبت چون مکرر شد ملالت بار میآرد
❈۳❈
زمین ریگ بوم حرص سیرابی نمیداند
قناعت مرد را آبی به روی کار میآرد
به زیر گنبد دستار آخر پهن شد زاهد
تعین بر سر آدم بلا بسیار میآرد
❈۴❈
نفس فهمیده زن تا برخوری از زندگی صائب
که خرج بیتأمل تنگدستی بار میآرد
کامنت ها