گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:دل بیمار من ناز مداوا برنمی دارد گرانی از دم جان بخش عیسی بر نمی دارد

❈۱❈
دل بیمار من ناز مداوا برنمی دارد گرانی از دم جان بخش عیسی بر نمی دارد
نماند از خون دل چندان که مژگانی کنم رنگین همان دست از دل آن مژگان گیرا برنمی دارد
❈۲❈
مگر با خار دیوارش نظر بازی کنم، ورنه گل این بوستان بار تماشا برنمی دارد
مبادا هیچ کافر را الهی خصم کم فرصت! به ترک سرفلک دست از سرما برنمی دارد
❈۳❈
به می اصلاح سودا می کنم هر چند می دانم که خامی را زعنبر جوش دریا برنمی دارد
ز نامردان به مردان زال دنیا بیشتر پیچد که دست از دامن یوسف زلیخا بر نمی دارد
❈۴❈
بدان هرگز نمی گردند خوب از صحبت نیکان ز سوزن تنگ چشمی قرب عیسی بر نمی دارد
وطن هر چند دلگیرست بر غربت شرف دارد به آهن، دل شرار از سنگ خارا بر نمی دارد
❈۵❈
تو می اندیشی از خار ملامت، ورنه صاحبدل نیارد در نظر تا خار را پا بر نمی دارد
اگرچه دامن ما بر فلک چون ابر می ساید همان خار علایق دست از ما برنمی دارد
❈۶❈
به هر نقش و نگاری کی مقید می شود صائب؟ دلی کز سرکشی عبرت ز دنیا برنمی دارد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۹۵۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سیـنا ---
2020-11-03T09:18:35
سلام کسی تناسب مثال این بیت را توضیح میدهد؟وطن هرچند دلگیر است بر غربت شرف دارد« به آهن، دل شرار از سنگ خارا بر نمی دارد»