صائب تبریزی:اگرچه رنگ میگیرد ز مه هرجا بود سیبی از آن سیب زنخدان ماه تابان رنگ میگیرد
❈۱❈
اگرچه رنگ میگیرد ز مه هرجا بود سیبی
از آن سیب زنخدان ماه تابان رنگ میگیرد
از ان سنگ ملامت نیست کم در ملک رسوایی
که هر دیوانهای آنجا عیار سنگ میگیرد
❈۲❈
ز زندان پای بر مسند نهادن هست دلکشتر
فلک دانسته صائب بر عزیزان تنگ میگیرد
نه از خط زنگ آن رخساره گلرنگ میگیرد
که چون تیغ آبدار افتاد از خود رنگ میگیرد
❈۳❈
نگیرد پیش راه همت مستانهٔ می را
گلوی شیشه را هرچند ساقی تنگ میگیرد
که حد دارد تواند شد طرف با حُسنِ بیباکی
که تیغ از قبضه خورشید زرین چنگ میگیرد
❈۴❈
چه گل چیند کسی از نوبهار تنگ میدانی
که سامان نشاط از غنچه دلتنگ میگیرد
چه بگشاید مرا از صحبت گردون تردامن؟
که از آب گهر آیینه من زنگ میگیرد
کامنت ها