صائب تبریزی:اگرچه شمع کافوری خرد در خانه میسوزد چراغ از چشم شیران بر سر دیوانه میسوزد
❈۱❈
اگرچه شمع کافوری خرد در خانه میسوزد
چراغ از چشم شیران بر سر دیوانه میسوزد
ز بیم بازگشت حشر دل جمع است عاشق را
که فارغ از دمیدن میشود چون دانه میسوزد
❈۲❈
شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بیتابی
به پایان تا رسد یک شمع صد پروانه میسوزد
به فکر کلبه تاریک ما هرگز نمیافتد
چراغ آشنارویی که در هر خانه میسوزد
❈۳❈
ز شمع انجمن آموز آیین وفاداری
که تا دارد نفس بر تربت پروانه میسوزد
اگرچه در حریم اهل تقوی شمع محرابم
همان دل در هوای گوشه میخانه میسوزد
❈۴❈
نمیدانم چه حال از عشق او دارم، همین دانم
که بیش از آشنا بر من دل بیگانه میسوزد
زهر انگشت مرجان بحر شمع عالمافروزی
برای جستن آن گوهر یکدانه میسوزد
❈۵❈
مگر از سیلی باد خزان صائب خبر دارد
که شمع لاله و گل سخت بیتابانه میسوزد
کامنت ها