گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:ترا از ساده لوحی هر که گل در پیرهن ریزد خس و خاشاک در جیب و گریبان سمن ریزد

❈۱❈
ترا از ساده لوحی هر که گل در پیرهن ریزد خس و خاشاک در جیب و گریبان سمن ریزد
تو با آن قد موزون چون به باغ آیی عجب نبود که طوق قمریان از رعشه سرو چمن ریزد
❈۲❈
عقیق از منت خشک سهیل آسوده می گردد اگر لعل لبش ته جرعه بر خاک یمن ریزد
زشمعی برگ آسایش طمع دارم که از شوخی پر پروانه جای برگ گل در پیرهن ریزد
❈۳❈
به روی آتشین او اشارت کرده پنداری که آتش از سر انگشت شمع انجمن ریزد
قیامت می کند تا حشر هر گردی کز او خیزد به هر خاکی که ناز از قامت آن سیمتن ریزد
❈۴❈
جگرگاه زمین را از ملاحت داغ می سازد زشور عشق او هر قطره ای کز چشم من ریزد
ندارم گرچه چون یعقوب چشمی، چشم آن دارم که گرد راه بوی پیرهن در چشم من ریزد
❈۵❈
ندارد قطره ای آب مروت لعل سیرابش مگر بر آتش من آبی آن چاه ذقن ریزد
نگردد آب گرد دیده غواص سنگین دل صدف هر چند زیر تیغ گوهر از دهن ریزد
❈۶❈
ندارد عالم ایجاد چون من واژگون بختی که رنگ شام غربت در دلم صبح وطن ریزد
چو شست از نقش شیرین دست خود فرهاد، دانستم که آخر تیشه زهر خویش را بر کوهکن ریزد
❈۷❈
زروشن گوهری بر خویشتن هموار می سازم مرا هر کس چو آتش خار و خس در پیرهن ریزد
اگرچه تنگدستم غیرت مردانه ای دارم که ریزد خون خود هر کس که آب روی من ریزد
❈۸❈
زبس کز دل غبارآلود می آید کلام من چو بردارم قلم خط غبار از کلک من ریزد
نه ای از غنچه کمتر، آنچنان از پوست بیرون آ که روی تازه ات گل در گریبان کفن ریزد
❈۹❈
زحیرانی نداند در گریبان که آویزد سخن در کلک من از بس که بر روی سخن ریزد
دلی کز عشق زخمی نیست صائب کی به شور آید؟ اگر صد نافه مشک از سر زلف سخن ریزد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۰۵۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها