صائب تبریزی:دل ظالم از آب چشم مظلومان نیندیشد ز اشک هیزم تر آتش سوزان نیندیشد
❈۱❈
دل ظالم از آب چشم مظلومان نیندیشد
ز اشک هیزم تر آتش سوزان نیندیشد
چه پروا دارد از سنگ ملامت هر که مجنون شد؟
که از کوه گران سیل سبک جولان نیندیشد
❈۲❈
دهد در دامن خود لاله و گل جای شبنم را
عذار شرمناک از دیده حیران نیندیشد
خط پاکی است از موج حوادث چرب نرمیها
که چون هموار گردد تیغ از سوهان نیندیشد
❈۳❈
خیانت بر تو دارد تلخ یاد روز محشر را
که هر کس خود حساب افتاد از دیوان نیندیشد
شود فرمانروا در مصر عزت پاکدامانی
که همچون ماه کنعان از چه و زندان نیندیشد
❈۴❈
به ابراهیم ادهم فقر از شاهی گوارا شد
که طوفان دیده از تردستی باران نیندیشد
زبی برگان خزان سنگدل رنگی نمی دارد
زرهزن هر که چون شمشیر شد عریان نیندیشد
❈۵❈
فروغ عاریت از هر نسیمی می شود لرزان
چراغ لاله از افشاندن دامان نیندیشد
زدست ناتوانان هیچ دستی نیست بالاتر
درین پیکار زال از رستم دستان نیندیشد
❈۶❈
شود رطل گران دریاکشان را لنگر تمکین
نهنگ پر دل از بدمستی طوفان نیندیشد
شب مهتاب پای دزد را کوتاه می سازد
دل روشن زمکر و حیله شیطان نیندیشد
❈۷❈
نباشد بیضه فولاد را اندیشه از دندان
دل سخت بتان از ناله و افغان نیندیشد
دلم از خط به لعل روح بخش یار می لرزد
اگرچه از سیاهی چشمه حیوان نیندیشد
❈۸❈
در نگشاده سختی می کشد از هر سبکدستی
ز زخم سنگ، صائب پسته خندان نیندیشد
کامنت ها