صائب تبریزی:کدامین آتشینسیما به این ویرانه میآید؟ که از دیوار و در بوی پر پروانه میآید
❈۱❈
کدامین آتشینسیما به این ویرانه میآید؟
که از دیوار و در بوی پر پروانه میآید
مرا این خونبها بس از شهیدان کان بلای جان
به طوف خاک من با شیشه و پیمانه میآید
❈۲❈
کف خاکستر من امشب آتش زیر پا دارد
همانا شمع بر بالین این پروانه میآید
چنان از خلوت آیینه میآید به کیفیت
که پنداری صبوحی کرده از میخانه میآید!
❈۳❈
به دریا سینه خم را غلط کرده است پنداری
که ابر نوبهار امروز خوش مستانه میآید
چنان از مشرب من کفر و دین یکرنگ شد با هم
که از تسبیح بوی صندل بتخانه میآید
❈۴❈
اگر سنگ ملامت این سبکروحی نفرماید
که دیگر بیتکلف بر سر دیوانه میآید؟
مبادا هیچ کس را پست دیوار اینقدر یارب
ز هرجا سیل برخیزد به این ویرانه میآید
❈۵❈
ز گفتوگوی ناصِح پنبه چون در گوش نگذارم؟
به مغزم بوی خواب مرگ ازین افسانه میآید
تعجب نیست گر جان رفت با تیرش ز تن بیرون
که با مهمان برون از خانه صاحبخانه میآید
❈۶❈
سبک برخیز ای خار ملامت از سر راهم
که کار سیل از زنجیر این دیوانه میآید
چنان از باده توحید سرگرمم درین گلشن
که خار و گل به چشم من به یک دندانه میآید
❈۷❈
صدای شیر بود آواز نی زین پیش در گوشم
کنون از نی به گوشم نعره شیرانه میآید
اگر بر کلبه من جغد را صائب گذار افتد
به جان بینفس بیرون ازین غمخانه میآید
کامنت ها