گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:مصفا تا نمی‌گردد، ز تن جان برنمی‌آید نگردد پاک تا یوسف، ز زندان برنمی‌آید

❈۱❈
مصفا تا نمی‌گردد، ز تن جان برنمی‌آید نگردد پاک تا یوسف، ز زندان برنمی‌آید
گریبان لحد را چاک خواهد کرد اشک من تنور از عهده تسخیر طوفان برنمی‌آید
❈۲❈
به راه دشمنان خود کدامین خار می‌ریزم؟ که از پیش دو چشمم همچو مژگان برنمی‌آید
چو حیرت چشم‌بندی می‌کند ذرات عالم را چرا از ابر آن خورشید تابان برنمی‌آید؟
❈۳❈
حیا چندان که خود را می‌کشد در پرده‌پوشی‌ها به شوخی‌های آن چاک گریبان برنمی‌آید
کدامین شب نمی‌ریزد ز کلکم مصرع رنگین؟ کدامین روز شیری زین نیستان برنمی‌آید؟
❈۴❈
کشیدم تا قدم از کوی هستی خون عرق کردم ازین گل پای خواب‌آلود آسان برنمی‌آید
ز چندین آه اگر یک آه اثر دارد غنیمت دان که دایم ماه مصر از چاه کنعان برنمی‌آید
❈۵❈
دل گرمی مگر هنگامه‌افروزی کند، ورنه به این بزم خنک خورشید تابان برنمی‌آید
تو تا از پرده شرم و حیا بیرون نمی‌آیی نگاه از دیده عاشق به سامان برنمی‌آید
❈۶❈
مگر جولان او صائب قیامت را عیان سازد وگرنه هیچ گردی زین نمکدان برنمی‌آید

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۲۱۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها