صائب تبریزی:نوبت عقده گشایی چو به ما می افتد گره ناز بر آن بند قبا می افتد
❈۱❈
نوبت عقده گشایی چو به ما می افتد
گره ناز بر آن بند قبا می افتد
در حریمی که گل و شمع گریبان چاکند
که به فکر دل صد پاره ما می افتد؟
❈۲❈
چشم مخمور تو بیماری نازی دارد
که ز نشکستن پرهیز به جا می افتد
در ته خاک همان گردش خود را دارد
آسیایی که در او آب بقا می افتد
❈۳❈
پرتو حسن تو خورشید جهان آرایی است
که بغیر از دل صائب همه جا می افتد
کامنت ها