صائب تبریزی:گر چنین خون دل ازان طره مشکین گردد شانه را دست در آن زلف نگارین گردد
❈۱❈
گر چنین خون دل ازان طره مشکین گردد
شانه را دست در آن زلف نگارین گردد
کار عشاق کند صورتی آخر پیدا
تیشه کوهکن آیینه شیرین گردد
❈۲❈
حسن بی شرم کند اهل هوس را گستاخ
خنده گل سبب جرأت گلچین گردد
سخن عشق کند در دل افسرده اثر
مرده در گور اگر زنده به تلقین گردد
❈۳❈
حرص دنیا شود افزون ز کهنسالیها
خار هر چند شود خشک شلایین گردد
عمر غفلت زدگان زود به انجام رسد
که سبکسیر شود سیل چو سنگین گردد
❈۴❈
رنگی از گلشن در بسته ندارد گلچین
هر که خاموش شد ایمن ز سخن چین گردد
نه چنان کشتی بیتابی من دریایی است
که وصال تو مرا لنگر تسکین گردد
❈۵❈
صلح با ذره ز خورشید جهانتاب کند
هرکه قانع به زر از چهره زرین گردد
طایری را که ز دام تو رهایی جوید
نقش بر بال و پرش چنگل شاهین گردد
❈۶❈
با خودی ره نتوان برد به یزدان صائب
هر که پوشد نظر از خویش خدابین گردد
کامنت ها