صائب تبریزی:عقده چون وقت رسد عقدهگشا میگردد غنچه ممنون عبث از باد صبا میگردد
❈۱❈
عقده چون وقت رسد عقدهگشا میگردد
غنچه ممنون عبث از باد صبا میگردد
زنگ روشنگر آیینه ما میگردد
در پریخانه ما جغد هما میگردد
❈۲❈
درد صاف از دل خوشمشرب ما میگردد
در پریخانه ما جغد هما میگردد
دل محال است ز دلدار شود روگردان
هر طرف قبله بود قبلهنما میگردد
❈۳❈
خبر از سایه خود آهوی وحشی را نیست
دل سرگشته چه دانم که کجا میگردد
چشم کوتهنظران حلقه بیرون در است
ورنه آن سرو روان در همهجا میگردد
❈۴❈
میشود حلقه فتراک بر او دامن دشت
از کمند تو شکاری که رها میگردد
نیم آن فاخته کآزاد توان کرد مرا
سرو را طوق من انگشتر پا میگردد
❈۵❈
محملی را که درین بادیه من میطلبم
نه فلک در طلبش آبله پا میگردد
رهنوردی که درین بادیه هموار رود
خار در رهگذرش دست دعا میگردد
❈۶❈
شاه دریوزه همت ز فقیران دارد
میرسد هرکه به درویش گدا میگردد
کاش اندیشه ما در دل او ره میداشت
آن که پیوسته در اندیشه ما میگردد
❈۷❈
سختی راه شود سنگفسان رهرو را
نرمی راه حنای کف پا میگردد
آن که بر آتش بیتابی گل آب نزد
کی چراغ سر خاک شهدا میگردد؟
❈۸❈
عمر چون باد به این سرعت اگر خواهد رفت
دانه و کاه ز هم زود جدا میگردد
میشود خس ز قبول نظر خلق شریف
کاه اگر قیمتی از کاهربا میگردد
❈۹❈
بیعصایی است درین راه دلیل کوری
هرکه بیناست در اینجا به عصا میگردد
در بیابان طلب راهروان را شبها
نفس سوختهام راهنما میگردد
❈۱۰❈
قامت هرکه خم از بار عبادت گردید
قبله حاجت و محراب دعا میگردد
فکر صائب نه کلامی است کز او سیر شوند
تشنه سیراب کی از آب بقا میگردد؟
کامنت ها