صائب تبریزی:هرکه تسلیم به فرمان قضا میگردد بر سرش ابر بلا بال هما میگردد
❈۱❈
هرکه تسلیم به فرمان قضا میگردد
بر سرش ابر بلا بال هما میگردد
چه ضرور است کشیدن ز مسیحا منّت؟
کامرانی چو کند درد، دوا میگردد
❈۲❈
بیریاضت نتوان شهره آفاق شدن
مه چو لاغر شود انگشتنما میگردد
واصلان گوش ندارند به افسانه عقل
راه گم کرده پی بانگدرا میگردد
❈۳❈
در تمنای تو ای قافلهسالار بهار
گل جدا، رنگ جدا، بوی جدا میگردد
صائب از منت صیقل جگرم گشت کباب
ای خوش آن آینه کز خود به صفا میگردد
کامنت ها