صائب تبریزی:پای بر چرخ نهد هرکه ز سر میگذرد رشته چون بیگره افتد ز گهر میگذرد
❈۱❈
پای بر چرخ نهد هرکه ز سر میگذرد
رشته چون بیگره افتد ز گهر میگذرد
جگر شیر نداری سفر عشق مکن
سبزه تیغ درین ره ز کمر میگذرد
❈۲❈
در بیابان فنا قافلهٔ شوق من است
کاروانی که غبارش ز خبر میگذرد
دل دشمن به تهیدستی من میسوزد
برق ازین مزرعه با دیدهٔ تر میگذرد
❈۳❈
گرمی لالهرخان قابل دل بستن نیست
که به یک چشم زدن همچو شرر میگذرد
در چنین فصل که نم در قدح شبنم نیست
خار دیوار ترا آب ز سر میگذرد
❈۴❈
غنچهٔ زندهدلی در دل شب میخندد
فیض، آبی است که از جوی سحر میگذرد
عارفان از سخن سرد پریشان نشوند
عمر گل در قدم باد سحر میگذرد
❈۵❈
نسبت دامن پاک تو به گل محض خطاست
که سخن در صدف پاک گهر میگذرد
چون صدف مهر خموشی نزند بر لب خویش؟
سخن صائب پاکیزهگهر میگذرد
کامنت ها