گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:محو دیدار تو راحت ز الم نشناسد صورت خوب و بد آیینه ز هم نشناسد

❈۱❈
محو دیدار تو راحت ز الم نشناسد صورت خوب و بد آیینه ز هم نشناسد
سنگ میزان برهمن شود آن روز تمام که به هر سنگ رسد کم ز صنم نشناسد
❈۲❈
اوست بینا که اگر خاک دهندش به بها سرمه از خود شکنی سازد و کم نشناسد
نشأه باده توحید بر آن رند حلال که بط باده کم از مرغ حرم نشناسد
❈۳❈
از تو آن روز شود سلطنت روی زمین که ترا راهرو از نقش قدم نشناسد
هر که را از سر آزاده دهد افسر، فقر رتبه خاک کم از مسند جم نشناسد
❈۴❈
خاک در دست کسی زر شود از درویشان که شود خاک و در اهل کرم نشناسد
هر که افسانه چشم تو کند در خوابش بستر عافیت از تیغ دو دم نشناسد
❈۵❈
چون ترا فرق ز یوسف کند آن کوته بین؟ که سر کوی تو از باغ ارم نشناسد
پیش جمعی که تمامند به میزان خرد صیرفی اوست که دینار و درم نشناسد
❈۶❈
عام می بود اگر درد سخن، می بایست که کسی نبض سخن به ز قلم نشناسد
فارغ از پوست بود هر که رسیده است به مغز چه عجب عاشق اگر دیر و حرم نشناسد؟
❈۷❈
چون ز آغاز به انجام رسد نامه من؟ در مقامی که سر از پای قلم نشناسد
ملک حیرت ز حوادث نشود زیر و زبر چه عجب صائب اگر شادی و غم نشناسد؟

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۴۱۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها