صائب تبریزی:جگر پاره اگر مایده خوانم شد چشم شور فلک سفله نمکدانم شد
❈۱❈
جگر پاره اگر مایده خوانم شد
چشم شور فلک سفله نمکدانم شد
تنگدل داشت پریشانی پرواز مرا
غنچه گشتم، قفس تنگ گلستانم شد
❈۲❈
دست شستم ز جهان، آب حیاتم گردید
پا نهادم به هوا، تخت سلیمانم شد
تا درین عالم پرشور نظر کردم باز
تخته مشق دو صد خواب پریشانم شد
❈۳❈
خامشی از سگ گیرنده کمینگاه بلاست
نیستم ایمن اگر نفس به فرمانم شد
از خودی بود به من دامن صحرا زندان
رفتم از خویش برون، شهر بیابانم شد
❈۴❈
رود نیلم به مکافات عزیزی بخشید
چهره نیلی اگر از سیلی اخوانم شد
کرد از تهمت اگر مصر غبار آلودم
دامن پاک، کلید در زندانم شد
❈۵❈
صائب از خامه من سنبل تر می ریزد
تا دل آشفته آن زلف پریشانم شد
کامنت ها