صائب تبریزی:چند جان سختی ما سنگ ره ما باشد؟ صدف ما گره خاطر دریا باشد
❈۱❈
چند جان سختی ما سنگ ره ما باشد؟
صدف ما گره خاطر دریا باشد
رحمت آن نیست که طاعت نکند عصیان را
سیل یک لحظه غبار دل دریا باشد
❈۲❈
نیستم عقل که مردود نظرها باشم
درد عشقم که مرا در همه دل جا باشد
طالب گوهر عشقی، دل روشن به کف آر
لگن شمع تجلی ید بیضا باشد
❈۳❈
اشک عشاق، نظر بسته به دامان آید
طفل این قوم گریزان ز تماشا باشد
هر که با دختر رز دست در آغوش کند
می خورم خونش، اگر پنبه مینا باشد
❈۴❈
عجبی نیست که رفتار فراموش کند
عرق از بس به رخش محو تماشا باشد
هر که را درد طلب نیست غم رزق خورد
رزق ما در قدم آبله پا باشد
❈۵❈
دل صائب نکشد ناز ترشرویی بحر
روزی این صدف از عالم بالا باشد
کامنت ها