صائب تبریزی:قبله زن صفتان آینه زر باشد مرد را آینه زندان سکندر باشد
❈۱❈
قبله زن صفتان آینه زر باشد
مرد را آینه زندان سکندر باشد
از خموشی دهن غنچه پر از زر باشد
صدف از بسته لبی مخزن گوهر باشد
❈۲❈
در سپرداری سیمین بدنان آفتهاست
که گریبان صدف چاک ز گوهر باشد
باطن و ظاهر خود هر که کند صاف چو بحر
ظاهر و باطن او عنبر و گوهر باشد
❈۳❈
در خطرگاه جهان صید سلامت جو را
جوشنی بهتر ازان نیست که لاغر باشد
بی نیازند ز دنیای دنی ناموران
سکه را روی محال است که در زر باشد
❈۴❈
دشمن خانگی از خصم برونی بترست
بیشتر شکوه یوسف ز برادر باشد
پا به دامن چو کشیدی به بهشت افتادی
دل چو شستی ز طمع چشمه کوثر باشد
❈۵❈
ناله و آه ندارد اثری در دل عشق
تیغ آسوده ز پیچ و خم جوهر باشد
بس که ترسیده ام از صورت بی معنی خلق
ننهم پا به سرایی که مصور باشد!
❈۶❈
در کف عشق جوانمرد، دل چاک، مرا
ذوالفقاری است که در قبضه حیدر باشد
عالم خاک بود منتظم از پست و بلند
مصلحت نیست ده انگشت برابر باشد
❈۷❈
نیست جز چشم تهی رزق حباب از دریا
باده خوب است به اندازه ساغر باشد
هر که را خوف و رجا نیست زمین گیر بود
به کجا می رسد آن مرغ که یک پر باشد؟
❈۸❈
در قیامت که شود آب ز گرمی دل سنگ
چه خلل دارد اگر دامان ما تر باشد؟
ما به یک سجده خشکیم ز بیرون قانع
تا که را راه به آن مجلس انور باشد
❈۹❈
نیست ممکن به فراغت نکشد همواری
بستر رشته هموار ز گوهر باشد
دیده سیر به دست آر درین عرصه که دام
از تهی چشمی با خاک برابر باشد
❈۱۰❈
نیست چون شعله جواله قرارش صائب
شعله گر بستر و بالین سمندر باشد
کامنت ها