صائب تبریزی:پادشاهی نه به سیم و زر و گوهر باشد هر که را سد رمق هست سکندر باشد
❈۱❈
پادشاهی نه به سیم و زر و گوهر باشد
هر که را سد رمق هست سکندر باشد
هرکه چون بحر به تلخی گذراند ایام
ظاهر و باطن او عنبر و گوهر باشد
❈۲❈
حرف سامان مزن ای خواجه که در کشور عشق
هرکه آهش به جگر نیست توانگر باشد
هیچ دردی بتر از عافیت دایم نیست
تلخی تازه به از قند مکرر باشد
❈۳❈
زندگی بی جگر سوخته ظلم است، ارنه
جام تبخاله ما بر لب کوثر باشد
نی محال است که از بند خلاصی یابد
تا دلش در گرو صحبت شکر باشد
❈۴❈
به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا
در ترازوی مکافات برابر باشد
مست نازی که دل وحشی ما کرده شکار
شاهبازش می چون خون کبوتر باشد
❈۵❈
پیش جمعی که ز منت دلشان سوخته است
تشنه لب مردن از اقبال سکندر باشد
صبر بر سوز دل و تشنه لبی کن صائب
که چو دل آب شود چشمه کوثر باشد
کامنت ها