صائب تبریزی:کی ز تن کار دل خسته به آرام کشد؟ مرغ وحشی چه نفس در قفس و دم کشد؟
❈۱❈
کی ز تن کار دل خسته به آرام کشد؟
مرغ وحشی چه نفس در قفس و دم کشد؟
سخت گستاخ شد از وصل دلم، می ترسم
عاقبت کار من از بوسه به پیغام کشد
❈۲❈
از زبان لعل لبش تلخی گفتار نبرد
نمک سنگ کجا تلخی بادام کشد؟
غم مرغان گرفتار ندارد صیاد
مور از رحم مگر دانه به این دام کشد
❈۳❈
نکشد پای پر از آبله از خارستان
آنچه پهلوی من از بسرت آرام کشد
دانه اش از گره دام مهیا باشد
هرکه را زلف گرهگیر تو در دام کشد
❈۴❈
دست کوتاه، گل از وصل فزون می چیند
شانه گستاخ سر زلف دلارام کشد
شکوه ای کز سر زلف تو مرا هست این است
که دل عاشق و اغیار به یک دام کشد
❈۵❈
این چه کیفیت حسن است که مخمور وصال
از لب بام تو می همچو لب جام کشد
آب را دست درین باغ ز حیرت شد خشک
کیست تا دامن آن سرو گل اندام کشد؟
❈۶❈
پله ناز تو سنگین تر ازان افتاده است
که ترا جذبه صائب به لب بام کشد
کامنت ها