صائب تبریزی:عاشقان را دم تسلیم نفس می رقصد مرغ آزاد چو گردد ز قفس می رقصد
❈۱❈
عاشقان را دم تسلیم نفس می رقصد
مرغ آزاد چو گردد ز قفس می رقصد
ناله در انجمن وصل سرود طرب است
محمل لیلی از افغان جرس می رقصد
❈۲❈
می برد دایره ذکر قرار از دلها
کوه اینجا به سبکروحی خس می رقصد
زاهد خشک درین حلقه اگر پای نهد
با گرانجانی ذاتی به هوس می رقصد
❈۳❈
از هوادار بود گرمی هنگامه حسن
شکر اینجا به پر و بال مگس می رقصد
در سراپرده عقل است زمین گیر سپند
بزم عشق است که آنجا همه کس می رقصد
❈۴❈
مطرب سوخته جانان نفس گرم بس است
شرر از زمزمه شعله خس می رقصد
اشک و آهم اثری کرده در آن دل کامروز
آب در دیده و در سینه نفس می رقصد
❈۵❈
چون سپندی که به هنگامه مجمر افتد
هرکه آید به جهان، یک دو نفس می رقصد
عارف از چرخ ستمکار ندارد پروا
مست در حلقه زنجیر عسس می رقصد
❈۶❈
شد خمش دایره گل ز تریهای خزان
دل همان در بر مرغان قفس می رقصد
به هوای دهن تنگ تو ای غنچه گل
روزگاری است که در سینه نفس می رقصد
❈۷❈
خامه صائب اگر دست فشان شد چه عجب
این مقامی است که در وی همه کس می رقصد
کامنت ها