صائب تبریزی:محض حرف است که او را دهنی ساختهاند در میان نیست دهانی، سخنی ساختهاند
❈۱❈
محض حرف است که او را دهنی ساختهاند
در میان نیست دهانی، سخنی ساختهاند
دل روشنگهران فلکی آب شده است
تا چو تو دلبر سیمینبدنی ساختهاند
❈۲❈
آب ده چشمی از آن سیب زنخدان که فلک
دورها کرده که سیب ذقنی ساختهاند
گنج در گوشه ویرانه جمعی فرش است
کز زر و سیم به سیمینبدنی ساختهاند
❈۳❈
زان غباری که خط از لعل تو انگیخته است
هر طرف طوطی شکرسخنی ساختهاند
زلف مشکین تو بر دامن صحرای وجود
سایه افکنده، ختا و ختنی ساختهاند
❈۴❈
در دل سنگ صنم قحط شرار افتاده است
تا به سرگرمی من برهمنی ساختهاند
زان شراری که گرفته است هوا زآتش گل
هر طرف بلبل رنگینسخنی ساختهاند
❈۵❈
جای شکرست که غمهای گرانمایه تو
با دل سوخته همچو منی ساختهاند
نقطه و دایره و قطره و دریاست یکی
خودپرستان جهان ما و منی ساختهاند
❈۶❈
آه کاین مردهدلان جامه احرامی صبح
بر تن خویش ز غفلت کفنی ساختهاند
فارغ از فکر لباسند نظردوختگان
چون حباب از تن خود پیرهنی ساختهاند
❈۷❈
عارفان از نظر پاک، چو شبنم صائب
زنگ آیینه دل را چمنی ساختهاند
کامنت ها