صائب تبریزی:غافلان رطل گران را به دو دم می نوشند عاقلان آب ز دریا به قلم می نوشند
❈۱❈
غافلان رطل گران را به دو دم می نوشند
عاقلان آب ز دریا به قلم می نوشند
از نظربندی حرص است که کوته نظران
خون خود بر لب دریای کرم می نوشند
❈۲❈
هست از جام دگر مستی هر طایفه ای
حاجیان باده ز قندیل حرم می نوشند
تازه رویان چه غم از موج حوادث دارند؟
همچو گل صد قدح خون پی هم می نوشند
❈۳❈
چشم حسرت به سفالین قدح ما دارند
منعمانی که می از ساغر جم می نوشند
دوستانی که درین میکده یکرنگ همند
می گلرنگ ز خون دل هم می نوشند
❈۴❈
عاشقان پای غم از می به حنا می گیرند
بیغمان می ز پی دفع الم می نوشند
گر فتد سوخته نانی به کف بی برگان
همه یکجا شده چون لاله به هم می نوشند
❈۵❈
مستی اهل فنا رتبه دیگر دارد
می بی جام ز دریای عدم می نوشند
صائب این آن غزل هادی وقت است که گفت
ای خوش آنان که می از جام عدم می نوشند
کامنت ها