صائب تبریزی:داغ با سینه ارباب محبت چه کند؟ لاله با دامن صحرای قیامت چه کند؟
❈۱❈
داغ با سینه ارباب محبت چه کند؟
لاله با دامن صحرای قیامت چه کند؟
زهر در مشرب ما باده لب شیرین است
با دل ما سخن تلخ نصیحت چه کند؟
❈۲❈
فارغ از بیش و کم بحر بود آب گهر
خشکی چرخ به ارباب قناعت چه کند؟
نرگس از خواب گران داد سر خویش به باد
تا به ما عاقبت خواب فراغت چه کند؟
❈۳❈
می شود قیمت یوسف ز غریبی افزون
با عزیزان جهان، خواری غربت چه کند؟
خرده گل چه بود پیش سبکدستی باد؟
حاصل روی زمین پیش سخاوت چه کند؟
❈۴❈
با چراغی که بود صرصرش از سینه خویش
گر شود هر دو جهان دست حمایت چه کند؟
آسمان از سپر انداختگان است اینجا
در چنین معرکه ای تیغ شجاعت چه کند؟
❈۵❈
بود یعقوب به پیراهن یوسف خوشوقت
آن که داده است ز کف دامن فرصت چه کند؟
کوه را می برد این باده پرزور از جا
تا به این شیشه دلان مستی دولت چه کند؟
❈۶❈
شب تاریک بود پرده جمعیت دل
صائب از تیرگی بخت شکایت چه کند؟
کامنت ها