صائب تبریزی:تا حیا سرمه کش نرگس جادوی تو بود شبنم خلد نظر باز گل روی تو بود
❈۱❈
تا حیا سرمه کش نرگس جادوی تو بود
شبنم خلد نظر باز گل روی تو بود
شعله شوخ ملاحت ز رخت می تابید
آب حیوان صباحت همه در جوی تو بود
❈۲❈
چشم بر سرمه نمی کرد سیه، مژگانت
وسمه از طاق دل افتاده ابروی تو بود
سرو برجسته بستان رعونت بودی
شاخ گل دست نشان قد دلجوی تو بود
❈۳❈
برق با آنهمه شوخی که جهان می سوزد
شرر مرده آتشکده خوی تو بود
لب نهادی به لب ساغر و رفتی از دست
حیف ازان هیکل شرمی که به بازوی تو بود
کامنت ها