صائب تبریزی:مکن از بخت شکایت که وبالش میبود پای طاووس اگر چون پر و بالش میبود
❈۱❈
مکن از بخت شکایت که وبالش میبود
پای طاووس اگر چون پر و بالش میبود
چون ثمر دست به رعنایی اگر میافشاند
لاف آزادگی از سرو حلالش میبود
❈۲❈
گر برون نامدی از پرده جمالش، عالم
کف خاکستری از برق جلالش میبود
مرگ میشد به نظر دولت بیدار مرا
در قیامت اگر امید وصالش میبود
❈۳❈
سالم از آتش سوزان چو سمندر میرفت
مرغ اگر نامه من بر پر و بالش میبود
این قدر در دل خون گشته نمیگشت گره
بوسه گر رنگی از آن چهره آلش میبود
❈۴❈
میشد انگشتنما چون مه نو صائب فکر
اگر آن مویمیان راه خیالش میبود
کامنت ها