صائب تبریزی:چه بهشتی است که دستم کمر یار شود مغرب بوسه ام آن مشرق گفتار شود
❈۱❈
چه بهشتی است که دستم کمر یار شود
مغرب بوسه ام آن مشرق گفتار شود
برندارم لب خود آنقدر از لعل لبش
که دل خسته ام از درد سبکبار شود
❈۲❈
گرد آن شمع جهانسوز بگردم چندان
که پر سوخته ام شعله دیدار شود
گر من از تلخی این درد بمیرم حیف است
که شکر خنده او شربت بیمار شود
❈۳❈
از جگر خوردن ما عشق جگردار شده است
که شرر شعله سرکش ز خس و خار شود
خط اگر گرد رخت رنگ قیامت ریزد
چشم مست تو محال است که هشیار شود
❈۴❈
پای بیرون منه از گوشه عزلت صائب
تا گلستان جهان یک گل بی خار شود
کامنت ها