صائب تبریزی:مانع شور جنون سلسله پا نشود سیل را موج عنان تاب ز دریا نشود
❈۱❈
مانع شور جنون سلسله پا نشود
سیل را موج عنان تاب ز دریا نشود
نشد از خنده ظاهر دل پرخون شادان
تلخی باده کم از قهقه مینا نشود
❈۲❈
نیست گنجایش اسرا حقیقت دل را
گوش ماهی صدف گوهر دریا نشود
نشود سنگ ره آب روان جوش حباب
مانع گرمروان آبله پا نشود
❈۳❈
جمع در حوصله مور شود دانه ما
خرمن ما گره سینه صحرا نشود
چه کند صبح قیامت به شب تیره ما؟
دل فرعون سفید از ید بیضا نشود
❈۴❈
پیچ و تاب از رگ جان در حرم وصل نرفت
موج ساکن به بغل گیری دریا نشود
عشق مغرور کند خون به دل حسن آخر
یوسف آن نیست که مغلوب زلیخا نشود
❈۵❈
صدف گوهر عبرت شودش دیده پاک
عارفی را که نگه خرج تماشا نشود
صبح پیری نشود پرده سیه کاری را
مو درین شیر محال است که رسوا نشود
❈۶❈
آتش عشق به تدبیر نگردد خاموش
تب خورشید خنک از دم عیسی نشود
صائب از داغ جنون است سیه مستی ما
سر ما گرم ز کیفیت صهبا نشود
کامنت ها