صائب تبریزی:چهره شوخ به یک رنگ مصور نشود عکس روی تو در آیینه مکرر نشود
❈۱❈
چهره شوخ به یک رنگ مصور نشود
عکس روی تو در آیینه مکرر نشود
چهره تا از عرق شرم و حیا سیراب است
حسن محتاج به پیرایه دیگر نشود
❈۲❈
اثر صحبت روشن گهران اکسیرست
موم در بحر محال است که عنبر نشود
هر تنک مایه که گیرد سخن از مردم یاد
همچو طوطی خجل از حرف مکرر نشود
❈۳❈
عمر را قامت خم باز ندارد ز شتاب
تیر را بال و پر از بحر کمان تر نشود
می رسد مزد خموشان ز نهانخانه غیب
دهن غنچه محال است که پر زر نشود
❈۴❈
دل بیطاقت ما صبر ندارد، ورنه
موجه ای نیست درین بحر که لنگر نشود
رفتن و آمدن مردم آزاده یکی است
این سپندی است که بار دل مجمر نشود
❈۵❈
رهزن از راه محال است نهد پای به راه
طینت کج قلمان راست به مسطر نشود
گره گوشه ابروی بخیلان به ازوست
چون گهر هرکه ز آبش دهنی تر نشود
❈۶❈
به که برگرد دل خویش بگردد صائب
سفر کعبه کسی را که میسر نشود
کامنت ها