گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:مانع گرمروان ساعت سنگین نشود سیل از کوه گرانسنگ به تمکین نشود

❈۱❈
مانع گرمروان ساعت سنگین نشود سیل از کوه گرانسنگ به تمکین نشود
جنگ با گردش چرخ قدر انداز خطاست سپر تیر قضا جبهه پرچین نشود
❈۲❈
از تماشای تو چون خلق نیارند ایمان؟ کافرست آن که ترا بیند و بی دین نشود
نیست از چین جبین خیره نگاهان را باک خار از چیدن گل مانع گلچین نشود
❈۳❈
هست بی صورت اگر مالک صد گنج بود تا توانگر کسی از چهره زرین نشود
چون گل از خنده رنگین نگشاید صائب دل هرکس تهی از گریه خونین نشود

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۶۱۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مجید
2019-07-07T15:23:09
از تماشای تو چون خلق نیارند ایمان؟کافرست آن که ترا بیند و بی دین نشوداین بیت به صورت زیر درست تر به نظر می رسد:از تماشای تو چون خلق نیارند ایمان؟کافرست آن که ترا بیند و مومن نشود
مصطفی ا
2020-05-23T14:30:10
اصلاح پیام قبل5- هست بی صورت اگر مالک صد گنج بودتا توانگر کسی از چهره زرین نشودتا: تا زمانیکهصورت: نقش، سیمابی صورت: بی نقش، بی ارزشجهره زرین؟؟تا زمانیکه فردی از چهره ی زرین توانگر نشود، بی نقش و بی ارزش است، حتی اگر مالک صدها گنج باشد.
مصطفی ا
2020-05-23T14:54:33
متن قبلی ام را ویرایش کردم. ممنون میشوم دو پیام قبلی ام را پاک نمایید. با سپاس_____________تلاش کردم معنی بیت ها را بنویسم. ممنون میشوم اگر فردی بتواند بهتر معنی کند. البته، این عبارت ها را به درستی متوجه نشدم که دقیقا به چه چیزی اشاره میکنند.گرمروانساعت سنگینقدر اندازجبههچین جبینخیره نگاهانبی صورت / چهره زرین1-مانع گرمروان ساعت سنگین نشودسیل از کوه گرانسنگ به تمکین نشودگرم رو = آنکه به شتاب رود، شتاب کننده، تیز رو، عجله کننده // بنظر منظور کسی است که از دنیا میرود.ساعت سنگین ؟؟ گرانسنگ: سنگین . ثقیل، محکم، تمکین: اطاعتساعت سنگین، مانع گرمروان نشود، همانطور که سیل از کوه سنگین، تمکین و اطاعت نمیکند، و پیش میرود.2- جنگ با گردش چرخ قدر انداز خطاستسپر تیر قضا جبهه پرچین نشودچرخ: روزگارقدر: پر قدرت، پر زور قدر: تقدیر، سرنوشت (قدر انداز: سرنوشت رقم زننده، تقدیر دیگران را رقم میزند.)قدر انداز: کمانداری که تیرش بخطا نرود .پَرچین: حصار، دیواری که برای حفاظت دور ناحیه ای می آورند. و آمیخته به سیم خاردار و شاخه درختان و غیره است.جبهه: گروه، دسته / بخش جلوی محل جنگ / پیشانیقضا: حادثه / مُردن سپر: مانع، حفاظجنگیدن با گردش روزگار قدرتمند که سرنوشت ماها را رقم میزند، اشتباه هست.کلی حصار و دیوار و امنیت، نمیتواند سپر و مانعی، در برابر برخورد تیر حادثه، باشد.یعنی کسی نمیتواند جلوی حادثه و اتفاقاتی که روزگار رقم خواهد زد را بگیرد. زیرا که چرخ روزگار بسیار قدرتمند است. 3-از تماشای تو چون خلق نیارند ایمان؟کافرست آن که ترا بیند و بی دین نشودچون: چگونهترا: تو رامنظور از کافر: فردی که وجود خدا یا واقعیتی را انکار کند، علیرغمی که حقیقت را میبیند.هرکس که تو را تماشا کند، ناخداگاه به تو ایمان می آورد و عاشقت میشود. (چگونه فردی میتواند جلوی ایمان آوردن (یا عاشق شدن) خود را بگیرد، وقتی که تو را ببینید؟)هرکس که تو را ببیند هر نوع دین و آیین داشته باشد را فراموش میکند (و تنها به تو ایمان می آورد و عاشق تو میشود)، و آنکه چنین نشود کافر است.4-نیست از چین جبین خیره نگاهان را باکخار از چیدن گل مانع گلچین نشودباک: هراس، ترسچین: چین خوردگی روی پوست، چروکیدگی / کشور چینجبین: پیشانیچین جبین: نشانه ترش رویی و برافروختگی، نگاه در هم افروخته و عصبانیخیره: تیره و تاریک / نگاهی که محکم روی چیزی ثابت شده است انگار که میخواهد با نگاهش، جسم را سوراخ کند. خیره نگاهان؟؟ فردی که سرگشته و پریشان شده // فرد نابیناگلچین: (در اینجا به معنی) فردی که گل میچیند. چیدن: کندن، جدا کردن، بریدنخیره نگاهان را از چین جبین، باک و هراسی نیست. خار نمیتواند جلوی چیده شدن گل را در برابر گلچین بگیرد.یعنی همانطور که خار در برابر فردی که میخواهد گلی را بِکَند، چیزی به حساب نمی آید و بی اهمیت هست؛ در مقابل خیره ناگاهان هم، چین جبین (ترش رویی) چیزی نیست و بی اهمیت هست. 5- هست بی صورت اگر مالک صد گنج بودتا توانگر کسی از چهره زرین نشودتا: تا زمانیکهصورت: نقش، سیما، بی صورت: بی نقشچهره زرین؟؟تا زمانیکه فردی از چهره ی زرین توانگر نشود، بی نقش و بی ارزش است، حتی اگر مالک صدها گنج باشد. 6- چون گل از خنده رنگین نگشاید صائبدل هرکس تهی از گریه خونین نشودچون: همانطور، مانند / چگونه / وقتی، زمانیکهرنگین: پر از رنگ، رنگارنگ، ملون، گوناگون، متنوعخنده رنگین: خندین زیبا، شاد، خندین متنوع و رنگارنگنگشاید: باز نشودگریه خونین: درد و غم شدیدهرکس: همه کسی / هرکسی (بعضی ها)-- چون گل از خنده ی رنگین؛ نگشاید صائبچهره ی صائب همچون گل از خنده ی رنگین، باز و شاد نمیگردد (یعنی صائب مثل گل نیست که به راحتی دلش باز بشود و شاد گردد)، زیرا که دل بعضی ها را نمیتوان شاد کرد. (بعضی ها را میشود از غم اندوه شدید درونشان دور کرد و غم هایشان را زدود و شاد کرد، اما بعضی ها را نمیتوان شاد کرد. و صائب هم از نوع دوم هست.)
آمین
2018-07-18T00:08:55
لطفا اگر کسی میتونه این شعرو بیت به بیت توضیح بده خیلی ممنونم