صائب تبریزی:ز روی خشت خم از جوش باده جام افتاد بیار باده که طشت خرد ز بام افتاد
❈۱❈
ز روی خشت خم از جوش باده جام افتاد
بیار باده که طشت خرد ز بام افتاد
حباب وار به سرگشتگی مثل گردد
سفینه ای که به گرداب خط جام افتاد
❈۲❈
مباد از سر زنار کم سر مویی
چه شد که سلسله سبحه از نظام افتاد
چو سبزه فرش شد و همچو آب رفت از دست
نگاه هرکه بر آن سرو خوش خرام افتاد
❈۳❈
به چشم روشنی دام می رود صیاد
کدام مرغ همایون دگر به دام افتاد؟
درین نشیمن آشوب پخته شو زنهار
زنند پای به فرقش چو میوه خام افتاد
❈۴❈
علاج کلفت خود زود می کنم صائب
دگر به دست من امروز یک دو جام افتاد
کامنت ها