صائب تبریزی:فروغ گوهر دل از سر زبان تابد صفای باغ ز رخسار باغبان تابد
❈۱❈
فروغ گوهر دل از سر زبان تابد
صفای باغ ز رخسار باغبان تابد
نمی توان به جگر داغ عشق پنهان کرد
که نور این گهر از روزن زبان تابد
❈۲❈
مگر میانجی دیوار جسم برخیزد
که آفتاب تو بر پیشگاه جان تابد
درین زمانه باطل کسی که حق گوید
برای خویش چو منصور ریسمان تابد
❈۳❈
اگر چو غنچه مرا صد زبان بود در کام
حجاب عشق تو بر هم گه بیان تابد
به نور عقل نبردیم ره ز خود بیرون
مگر ستاره دیگر ز آسمان تابد
❈۴❈
تو گرم جلوه و صائب به خون خود غلطد
که پرتو تو مبادا به این و آن تابد
کامنت ها