صائب تبریزی:خوشا سعادت آن دل که آب میگردد که شبنم آینه آفتاب میگردد
❈۱❈
خوشا سعادت آن دل که آب میگردد
که شبنم آینه آفتاب میگردد
به آتشی است دل خونچکان من مایل
که شسته روی به اشک کباب میگردد
❈۲❈
مشو ز وقت ملاقات دوستان غافل
که هر دعا که کنی مستجاب میگردد
اگرچه موی سفیدست تازیانه مرگ
به چشم نرم تو رگهای خواب میگردد
❈۳❈
نه از برای تماشاست کوچهگردی من
ز بیم سوختن خود کباب میگردد
همان که در طلبش رفتهای ز خود بیرون
درون خلوت دل بینقاب میگردد
❈۴❈
فسانه میشمرد مست، شور محشر را
کجا به چشم تو از ناله خواب میگردد؟
تپیدن دل ما صائب اختیاری نیست
به تازیانه آتش، کباب میگردد
کامنت ها