صائب تبریزی:زبان شِکوهٔ ما لعل یار میبندد لب پیاله دهان خمار میبندد
❈۱❈
زبان شِکوهٔ ما لعل یار میبندد
لب پیاله دهان خمار میبندد
ز جوش باده خم از جای خویشتن نرود
جنون چه طرف ازین خاکسار میبندد؟
❈۲❈
غبار خاطر من آن قدر گرانخیز است
که ره به جلوه سیل بهار میبندد
به من عداوت این چرخ نیلگون غلط است
کدام آینه طرف از غبار میبندد؟
❈۳❈
به این امید که در دامن تو آویزد
نسیم پیرهن از مصر بار میبندد
اگر نه روی تو آیینه را دهد پرداز
دگر که آب درین جویبار میبندد؟
❈۴❈
کلید آه ترا جوهری اگر باشد
که بر رخ تو در این حصار میبندد؟
به دست، کار جهان را تمام نتوان کرد
جهان ازوست که همت به کار میبندد
❈۵❈
جواب آن غزل بلبل نشابورست
«که رنگ لاله و گل برقرار میبندد»
کامنت ها